نامها به سهولت در ذهنها جاى مىگیرند و به راحتى معانى بلند را منتقل مىکنند بهمین دلیل و دلایل دیگر، نامگذارى روزها و یا هفتهها یکى از شیوههاى تبلیغاتى مثبت و منفى شده است و مطرح شدن و رواج پیدا کردن ارزشها یا ضد ارزشها را در پى دارد.
روز مادر، روز کارگر، روز پاسدار، روز جانباز و روز بهرهورى و هفته دولت و ... نمونههاى شایستهاى از نامگذارى روزها و هفتهها در جامعه ما هستند. روز جهانى مستضعفین، روز جهانى قدس، روز آب، روز غذا و ... هم روزهایى است که در سطح جهانى مطرح هستند و برخى از آنها به برکت انقلاب اسلامى مطرح شدهاند اسلام هزار و چهارصد سال پیش، از این شیوه براى القاى اندیشههاى نورانى خود و تثبیت آرمانهاى مقدس الهى، بهره گرفته است.
اسلام علاوه بر اینکه براى برخى از روزها اسمهاى خاصى مانند عید قربان، عید فطر، روز عرفه و ... برگزیده بر همه این روزها نام ایام الله نهاده است تا عظمت و قداست این روزها هر چه بیشتر در ذهن و دل مؤمنان، نقش بسته و موجب تذکر و تنبه آنان گردد.
یکى از روزهایى که در اسلام براى تعظیم آن، از شیوه نامگذارى بهره گرفته شده غدیر است ویژگى غدیر این است که نامهاى گوناگونى براى آن قرار داده شده و این خود عظمت این روز را نسبت به روزهاى دیگر نشان مىدهد نامهاى روز غدیر، از اسرار و ابعاد این روز پرده برمىدارند هر نامى از این نامها درى تازه از قلعه بلند غدیر بر ما مىگشاید چه آنکه اسلام بر برگزیدن نامى براى زمان یا مکان و یا هر چیز دیگر، خصوصیات مسمى را در نظر داشته و به جنبهها و زوایاى آن توجه کرده است. از این روى شناختن و شناساندن نامهاى روز غدیر یک ضرورت است. با این کار تصویرى روشن از این روز در ذهن و دل نقش بسته و بیش از پیش این روز بزرگ را مىشناساند.
شایسته است نامهاى غدیر را با بهترین شکل و زیباترین خط بنویسیم و محافل جشن و سرور عید غدیر را با آن، معنى و روحى تازه ببخشیم.
آنچه در زیر مىآید پنجاه نام و یا صفت براى روز غدیر است که از روایات برگرفتهایم :
1 ـ بزرگترین عید خدا؛ (عیدالله الاکبر) (1)
2 ـ روز گشایش؛ (یوم وقوع الفرج) (2)
3 ـ روز خشنودى پروردگار؛ (یوم مرضاة الرحمن) (3)
4 ـ روز زبونى شیطان؛ (یوم مرغمة الشیطان) (4)
5 ـ روز مشعل فروزان دین؛ (یوم منار الدین) (5)
6 ـ روز بپا خاستن؛ (یوم القیام) (6)
7 ـ روز شادمانى؛ (یوم السرور) (7)
8 ـ روز لبخند؛ (یوم التبسم) (8)
9 ـ روز راهنمایى؛ (یوم الارشاد) (9)
10 ـ روز بلندى گرفتن منزلت شایستگان؛ (یوم رفع الدرج) (10)
11 ـ روز روشن شدن دلایل خدا؛ (یوم وضوح الحجج) (11)
12 ـ روز آزمایش بندگان؛ (یوم محنة العباد) (12)
13 ـ روز راندن شیطان؛ (یوم دحر الشیطان) (13)
14 ـ روز آشکار کردن حقیقت؛ (یوم الایضاح) (14)
15 ـ روز بیان کردن حقایق ایمان؛ (یوم البیان عن حقایق الایمان) (15)
16 ـ روز ولایت؛ (یوم الولایة) (16)
17 ـ روز کرامت؛ (یوم الکرامة) (17)
18 ـ روز کمال دین؛ (یوم کمال الدین) (18)
19 ـ روز جداسازى حق از باطل؛ (یوم الفصل) (19)
20 ـ روز برهان؛ (یوم البرهان) (20)
21 ـ روز منصوب شدن امیر مؤمنان؛ (یوم نصب امیرالمؤمنین(ع) (21)
22 ـ روز گواهى و گواهان؛ (یوم الشاهد و المشهود) (22)
23 ـ روز پیمان؛ (یوم العهد المعهود) (23)
24 ـ روز میثاق؛ (یوم المیثاق المأخوذ) (24)
25 ـ روز آراستن؛ (یوم الزینة) (25)
26 ـ روز قبولى اعمال شیعیان؛ (یوم قبول اعمال الشیعة) (26)
27 ـ روز رهنمونى به رهنمایان؛ (یوم الدلیل على الرواد) (27)
28 ـ روز امن و امان؛ (یوم الامن المأمون) (28)
29 ـ روز آشکار کردن امور پنهان؛ (یوم ابلاء السرائر) (29)
30 ـ عید اهل بیت(ع)؛ (عید اهل البیت(ع) (30)
31 ـ عید شیعیان؛ (عید الشیعة) (31)
32 ـ روز عبادت؛ (یوم العبادة) (32)
33 ـ روز اتمام نعمت؛ (یوم تمام النعمة) (33)
34 ـ روز اظهار گوهر مصون؛ (یوم اظهار المصون من المکنون) (34)
35 ـ روز بر ملا کردن مقاصد پوشیده؛ (یوم ابلاء خفایا الصدور) (35)
36 ـ روز تصریح به برگزیدگان؛ (یوم النصوص على اهل الخصوص) (36)
37 ـ روز محمد(ص) و آل محمد(ص)؛ (یوم محمد(ص) وآل محمد(ص)) (37)
38 ـ روز نماز؛ (یوم الصلاة) (38)
39 ـ روز شکرگذارى؛ (یوم الشکر) (39)
40 ـ روز دوح (درختان پر شاخ و برگ)؛ (یوم الدوح) (40)
41 ـ روز غدیر؛ (یوم الغدیر) (41)
42 ـ روز روزهدارى؛ (یوم الصیام) (42)
43 ـ روز اطعام؛ (یوم اطعام الطعام) (43)
44 ـ روز جشن؛ (یوم العید) (44)
45 ـ روز عالم بالا؛ (یوم الملأ الاعلى) (45)
46 ـ روز کامل کردن دین؛ (یوم اکمال الدین) (46)
47 ـ روز شادابى؛ (یوم الفرح) (47)
48 ـ روز به صراحت سخن گشودن از مقام ناب؛ (یوم الافصاح عن المقام الصراح) (48)
49 ـ یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود روز افشاى پیوند میان کفر و نفاق. (49)
50 ـ روز گردهمایى و تعهد حاضران؛ (یوم الجمع المسؤول) (50)
پىنوشتها:
1ـ امام رضا(ع) مىفرماید: و هو عید الله الاکبر (عید غدیر، برترین عید خداوند است)، الغدیر، ج 1، ص .286 2ـ امام على (ع): هذا یوم فیه وقع الفرج (این، روزى است که گشایش در آن مىرسد)، مصباح المتهجد، ص .700 3ـ امام صادق(ع): و فیه مرضاة الرحمن (در این روز، رضایت خداوند نهفته است)، بحارالانوار، ج 98، ص .323 4ـ امام رضا(ع): انه یوم مرغمة الشیطان (روز غدیر، روز اندوه شیطان است) بحارالانوار، ج 98، ص .323 5ـ امام صادق(ع): یوم منار الدین أشرف منهما (روز مشعل فروزان دین، از دو عید فطر و قربان گرامىتر است. 6ـ امام صادق(ع): ذلک یوم القیام (روز غدیر، روز بپاخاستن است) بحارالانوار، ج 98، ص .323 7ـ امام صادق(ع): انه یوم السرور (روز غدیر، روز شادمانى است) الغدیر، ج 1، ص .286 8ـ امام رضا(ع): و هو یوم التبسم (روز غدیر، روز لبخند است) المراقبات، .257 9ـ امام على(ع): هذا یوم الارشاد (این، روز راهنمایى کردن است) مصباح المتهجد، ص .700 10ـ امام على(ع): هذا یوم فیه ... رفعت الدرج (این روزى است که منزلت شایستگان در آن، بلندى گرفت) مصباح المتهجد، ص .700 11ـ امام على(ع): هذا یوم ... فیه ... وضحت الحجج (این روزى است که دلایل خداوند در آن، روشن گشت. 12ـ امام على(ع): هذا یوم محنة العباد (این روز آزمایش بندگان است) مصباح المتهجد، ص .700 13ـ امام على(ع): و هو ... یوم دحر الشیطان (روز غدیر روز راندن شیطان است) مصباح المتهجد، ص .700 14ـ امام على(ع): و هو یوم الایضاح (روز غدیر، روز آشکار کردن حقیقت است) #مصباح المتهجد، ص .700 15ـ امام على(ع): و هو ... یوم البیان عن حقایق الایمان (روز غدیر روز بیان کردن حقایق ایمان است) مصباح المتهجد، ص .700 16ـ امام رضا(ع) در حدیثى مفصل، روز غدیر را روز عرضه ولایت به انسانها و مخلوقات معرفى مىکند، المراقبات، ص .257
17ـ امام صادق(ع): در هنگام ملاقات با برادر ایمانى خود بگو: الحمدالله الذى اکرمنا بهذا الیوم (حمد خداوند را که ما را در این روز کرامت داد) المرقبات، ص .257 18ـ امام على(ع) و هو ... یوم کمال الدین (غدیر، روز کمال دین است) مصباح المتهجد، ص .700 19ـ امام على(ع): هذا یوم الفصل الذى کنتم توعدون (این روز جداسازى است که به آن وعده داده شدهاید) مصباح المتهجد، ص .700 20ـ امام على(ع): و هو ... یوم البرهان (روز غدیر، روز برهان است) مصباح المتهجد، ص .700 21ـ امام صادق(ع): الیوم الذى نصب منه رسول الله امیرالمؤمنین(ع)... (روزى که پیامبر (ص) در آن امیر مؤمنان را منصوب کرد) الغدیر، ج 1، ص .285 22ـ امام على(ع): و هو ... یوم الشاهد و المشهود (غدیر، روز گواهى و گواهان است) مصباح المتهجد، ص .700 امام صادق(ع): نام غدیر در زمین روز به گواهى گرفته شدگان (جمع مشهود) است. بحارالانوار، ج 98، ص .231 23ـ امام على(ع): و هو ... یوم العهد المعهود (غدیر، روز وعده و پیمان است) مصباح المتهجد، ص .700 امام صادق(ع): نام غدیر در آسمانها روز پیمان بستن است) بحارالانوار، ج 98، ص .321 24ـ امام صادق(ع): نام غدیر در زمین، روز میثاق گرفته شده است، بحارالانوار، ج 98، ص .321 25ـ امام رضا(ع): روز غدیر، روز زینت است. المراقبات، ص .257 26ـ امام رضا(ع): یوم تقبل اعمال الشیعة (غدیر روزى است که اعمال شیعه در آن قبول مىشود) المراقبات، ص .257 27ـ امام على(ع): هذا ... یوم الدلیل على الرواد (این، روز رهنمونى به رهنمایان است) مصباح المتهجد، ص .700 28ـ امام على(ع): هذا یوم الامن المأمون (این، روز امن و امان است) مصباحالمتهجد، ص .700 29ـ امام على(ع): هذا یوم ابلاء السرائر (این، روز آشکار کردن امور پنهان است) مصباح المتهجد، ص .700 30ـ امام صادق(ع): جعله عیدا لنا (خداوند این روز رابراى ما اهل بیت(ع) عید قرار داد) بحارالانوار، ج 98، ص .300 31ـ امام صادق(ع): جعله عیدا ... لموالینا و شیعتنا (خداوند این روز را براى دوست داران و شیعیان، عید قرار داد) بحارالانوار، ج 98، ص .300 32ـ امام صادق(ع): روز غدیر، روز عبادت است. الغدیر، ج 1 ، ص .285
33ـ امام صادق(ع): انه الیوم الذى... تمت فیه النعمة (روز غدیر، نعمت در آن، تمام شد) الغدیر، ج 1، ص .285 34ـ امام على(ع): هذا یوم اظهار المصون من المکنون (این، روز اظهار گوهر مصون از راز پنهان داشته است)، مصباح المجتهد، ص .700 35ـ امام على(ع): هذا یوم ابدى خفایا الصدور و مضمرات الامور (این، روزى است که مقاصد و نیتهاى نهان را برملا کرد) مصباح المتهجد، ص 36700ـ امام على(ع): هذا یوم النصوص على اهل الخصوص (این، روز تصریح برگزیدگان است). همان. 37ـ امام صادق(ع):هو الیوم الذى جعله لمحمد(ص) و آله(ع) (روز غدیر، روزى است که خداوند آن را براى محمد و آل او قرار داد) المراقبات، ص .257 38ـ امام صادق(ع): روز غدیر، روز نماز است. الغدیر، ج 1 ص .285
39ـ امام صادق(ع): روز غدیر، روز شکرگزاراى است. الغدیر، ج 1، ص .285 40ـ امام على(ع): و انزل على نبیه فى یوم الدرج ما بین له عن ارادته فى خلصائه (و خداوند در روز دوم، اراده خویش را در حق بندگان خاص و گزیدگان خود اظهار داشت) مصباح المتهجد، ص .700 مقصود ازدرج ، درختان پر شاخ و برگى است که در سرزمین غدیر وجود داشت و حضرت در سایه آنها قرار گرفت و ولایت امیرمؤمنان(ع) را ابلاغ فرمود. 41ـ این نام، معروفترین نام غدیر است که از مکان واقعه گرفته شده است. 42ـ امام صادق(ع): ذلک یوم صیام (روز غدیر، روز روزهدارى است) بحارالانوار، ج 98، ص .323 43ـ امام صادق(ع): روز غدیر، روز اطعام است. بحارالانوار، ج 98، ص .323 44ـ امام صادق(ع): انه یوم عید (روز غدیر، روز عید و جشن است) بحارالانوار، ج 98، ص .298 45ـ امام على(ع): هذا یوم الملأ الاعلى ... (این روز عالم بالا است...) مصباح المتهجد، ص .700 46ـ امام رضا(ع): هو الیوم الذى اکمل الله فیه الدین...(این، روزى است که خداوند دین را در آن، کامل کرد...) المراقبات، ص .257 47ـ امام صادق(ع): انه یوم فرح (غدیر، روز شادابى است) الغدیر، ج 1، ص .286 48ـ امام على(ع): و هو ... یوم الایضاح عن المقام الصراح (روز غدیر، روز به صراحت سخن گفتن از مقام ناب است) مصباح المتهجد، ص .700 49ـ امام على(ع): و هو یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود (غدیر، روز باز کردن گره پیوند میان کفر و نفاق است) مصباح المتهجد، ص .700 50ـ امام صادق(ع): نام غدیر در زمین، روز بازخواست شدگان است. بحار الانوار، ج 98، ص .320
در دوره حاکمیت علی بنابیطالب علیهما السلام اتفاقا روز عید غدیر با جمعه مصادف شد. مسلمانان حضور چشمگیری پیدا کردند و آن حضرت برای اقامه نماز جمعه و خواندن خطبههای آن در برابر مردم قرار گرفت.
حسین بنعلی علیهما السلام میگوید: پنجساعت از روز گذشته بود[قبل از اذان ظهر]، که پدرم خطبهها را آغاز کرد. او نخست به حمد و ثنای حضرت حق پرداخت، صفات ربوبیاش را برشمرد، حاکمیت مطلق را از آن وی دانست، نعمتهایش را مورد توجه قرار داد و بعد خطاب به مردم فرمود:
خداوند تعالی امروز دو عید بسیار بزرگ [جمعه و غدیر] را برای شما در یک زمان قرار داده است. دو عیدی که هر یک فلسفه وجودی دیگری را تکامل میبخشد و به وسیله هر یک هدایت در دیگری اثر میبخشد...
سپس فرمود: توحید و ایمان به یگانگی خداوند پذیرفته نمیشود مگر با اعتراف به نبوت پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و دین و شریعت محمد صلی الله علیه و آله پذیرفته نمیشود مگر با قبول ولایت امر کسی که خدا فرمان ولایتش را داده است و همه این امور سامان نمیپذیرد مگر بعد از توسل و تمسک به اهل ولایت.
غدیر از نگاه مولی الموحدین علیه السلام
علی علیه السلام سپس فرمود: خداوند در روز غدیر (1) آنچه درباره منتخبین خود اراده کرد بر پیامبرش فرو فرستاد، به او فرمان داد تا ولایت و وصایت را ابلاغ کند و مجال را از کافران و منافقان بگیرد نگران گزند دشمنان نباشد.
روز غدیر قدر و نزلت بسیار دارد، در آن روز گشایشهای الهی فرا رسیده و حجتش بر همه تمام شده است.
امروز روز روشنگری و اظهار عقیده از جایگاه بلند و روشن است، امروز روز تکامل دین و روز وفای به عهد است. غدیر روز شاهد (2) [رسول الله صلی الله علیه و آله ] و مشهود [علی بنابیطالب علیهما السلام] است، روز در هم ریختن پیمانهای زیر پرده کفر و نفاق است، روز آشکار شدن حقایق اصیل اسلام است، روز ذلت و خواری شیطان است، روز استدلال و برهان است، روز جدا شدن صفوف کسانی است که آن را تکذیب میکردند.
امروز بزرگترین روزی است که عدهای از شما از آن اعراض کردید، روز هدایت و امتحان بندگان خداست، روز آشکار شدن کینههای نهفته در دلها و سینههاست، روز عرضه نصوص [سخنان بدون ابهام پیامبر صلی الله علیه و آله ] بر افراد مؤمن و دلباخته [اهل الخصوص] است، غدیر روز شیث پیامبر علیه السلام است، روز ادریس و یوشع و شمعون و ...
منشور علوی علیه السلام در عید غدیر
امیر مؤمنان علیه السلام در قسمت آخر خطبه فرمود: رحمتخدا بر شما ای مسلمانان، بعد از برگشت از این اجتماع بزرگ امروز [غدیر] را عید بگیرید: [و با انجام امور ذیل آن را بزرگ بشمارید].
الف) نعمت را بر افراد خانواده و خویشاوندانتان گسترش دهید و نیکی و بخشش پیشه کنید. (3)
ب) به برادران دینی خویش به قدر توان نیکی و بخشش کنید. (5و4)
ج) خدای را در برابر نعمتهایی که به شما ارزانی داشته، شکرگزار باشید.
د) کنار یکدیگر جمع شوید تا خداوند اجتماع شما را فراگیر و گیراتر سازد.
ه) به یکدیگر نیکی کنید تا خداوند به شما الفت و مهربانی بیشتر عنایت کند.
و) نعمتهای الهی را به یکدیگر تبریک و تهنیت گویید همان طور که خداوند [در این روز] با اعطای اجر و ثوابی بیش از دیگر اعیاد به شما تهنیت میگوید. بعد فرمود: کمکهای مالی به دیگران در امروز (غدیر) به اموالتان برکت میبخشد و بر عمرتان میافزاید: مهربانی به دیگران سبب رحمت و عنایات حق خواهد شد.
ز) با خوشرویی و شادمانی یکدیگر را در آغوش بگیرید.
ح) خداوند را بر توفیقات خویش سپاس گویید.
ط) از فقرا و ضعیفانی که چشم به کمک شما دارند دیدن کنید، به زیارتشان بروید و با آنان در خوراکشان همراه شوید.
بعد حضرت فرمود: یک درهم کمک به فقرا در روز عید غدیر با دویستهزار درهم برابر است، بلکه بیشتر خواهد بود.
ی) وقتی یکدیگر را ملاقات کردید مصافحه کنید، به هم تبریک بگویید و سلام کنید، که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من چنین فرمان داد.(6)
پینوشتها:
1- از روز غدیر خم در روایت تعبیر به «یوم الدوح» شده است که این واژه هم در روایات و هم در اشعار به کار گرفته شده است. (بحارالانوار، ج 94، ص 115).
2 و 3 - تفسیر شاهد و مشهود را میتوان در موارد ذیل یافت: اصول کافی، ج 1، ص 425، ح69; بحارالانوار، ج 35، ص386، ح 1; ج36، ص 114، ح 61.
4 و 5 - در ترجمه عبارات تلفیق شده است.
6- بحارالانوار، ج 95، ص 118 - 112، ح 8، مقداری از خطبه امیرالمؤمنین علیه السلام توسط امام حسین علیه السلام نقل شده و ما آن را ترجمه و تلخیص نمودیم.
حتما شنیدهاید که بعضیها! می گویند کلمه «مولا» در حدیث غدیر که پیامبر فرمود «مَن کُنت مَولاهُ فَهذا علیٌ مَولاهُ» به معنای دوستی است نه به معنای ولایت و سرپرستی و سزاواری.
شاید فکر کنید و با خود بگویید: خُب آنان تقصیر ندارند، این کلمه دو معنا دارد و آنها فکر کردهاند که منظور پیامبر معنای دوستی کلمه را اراده کرده...
اما میخواهم برایتان با تعریف یک خاطره، روشن کنم که:
اولاً: آنها خوب میدانستند که پیامبر علی را منصوب به ولایت کرده نه دوستی و منظورش از مولا، سروری است نه چیز دیگر.
ثانیاً: خیلیها که بعدها حتی شاید زیر اصل ماجرای غدیر هم زدند و انواع و اقسام تشکیکها و تفسیرها برایش کردند، همانها بارها و بارها بر صدق آن و بر روشنی معنا و مراد آن اعتراف کرده بودند و تأیید نمودن بودند.
من وقتی گذرم بر این روزهای سرد و تاریک تاریخ میافتد، چقدر دلم میگیرد و چقدر دلم برای علی و زن و فرزندش (علیهم السلام) میسوزد.
با خود مدام در این فکرم که مگر علی چه هیزم تری جز نیکی به آنها فروخته بود که اینچنین زیر همه چیز زدند و بر سرش و بر سر همسر و فرزندانش آنچه آوردند که نباید!
من چقدر دلم میسوزد!...
روزگار عثمان؛ مدینه؛ مسجد پیامبر(ص) (1)
حموئی در فرائد السمطین، سمط 1، باب 58 (1/319/251)، به سندش از سلیم پسر قیس هلالی کوفی نقل کند که او گفت:
در روزگار خلافت عثمان، گروهی بیش از دویست نفر از مهاجران و انصار، در مدینه، در مسجد فرستاده خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودند، از جمله: علی پسر ابوطالب، سعد پسر ابو وقاص، عبدالرحمن پسر عوف، طلحه، زبیر، مقداد، هاشم پسر عتبه، عبدالله پسر عمر، حسن، حسین، عبدالله پسر عباس، محمد پسر ابوبکر، عبدالله پسر جعفر، و از انصار: ابی پسر کعب، زید پسر ثابت و... و... هر یک از فضایل قوم و قبیله و خاندان خویش سخن میگفتند.
- علی پسر ابوطالب خاموش بود، او و هیچ یک از خاندانش سخنی نمیگفتند.
- جمع حاضر به او رو کردند و گفتند: ای ابوالحسن! چرا سخنی نمیگوئی؟!
- فرمود: «... شما را به خدا سوگند میدهم، آیا میدانید آن هنگام که این آیه: «ای کسانی که ایمان آوردید! خدا را فرمان برید و فرستاده را فرمان برید و صاحبان امرتان را...»(2) و این آیه: «ولی شما تنها خدا و فرستاده او و کسانی که ایمان آوردند، کسانی که نماز را پای میدارند...»(3) و این آیه: «... و جز خدا و فرستادهاش و مومنان را هم راز نگیرند...»(4) نازل شد، مردم گفتند: ای فرستاده خدا! آیا این آیات ویژه برخی مومنان است یا شامل همهشان میشود؟
خداوند به پیامبرش(ص) فرمود تا والیان امرشان را بر آنان بشناساند و با انتصاب من در غدیرخم برای مردم، ولایت را برایشان مانند نماز و زکات و حجشان روشن نماید. آنگاه خطبه خواند و فرمود: ای مردم! هان که خداوند مرا به رسالتی فرستاد که بر من گران آمد و باور داشتم که مردم مرا تکذیب کنند، تا که تهدیدم کرد که آن پیام را برسانم یا که مرا کیفر کند.
سپس فرمود که ندای نماز جماعت دهند. سپس خطبه خواند و فرمود: «ای مردم! آیا میدانید که خداوند مولای من است و من مولای مومنانم، و من به آنان از خودشان سزاوارترم؟»
گفتند: آری ای فرستاده خدا. فرمود: برخیز ای علی. [و من] برخاستم. [آنگاه] فرمود: هر که من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن باش با هر که او را دشمن دارد.
سلمان برخاست و گفت: ای فرستاده خدا! چگونه ولایتی؟
فرمود: ولایتی چون ولایت من، هر که را به او از خودش سزاوارترم، علی به او از خودش سزاوارتر است.
خداوند این آیه را نازل فرمود: « امروز آیینتان را برایتان کامل کردم...»
فرستاده خدا صلی الله علیه و آله تکبیر گفت و فرمود: الله اکبر که پایان نبوتم و پایان دین خدا، ولایت علی پس از من است.
ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند: ای فرستاده خدا! این آیات ویژه علی است؟
فرمود: آری! درباره او و درباره اوصیایم تا روز رستخیز است.
گفتند: ای فرستاده خدا! برای ما معرفیشان کن.
فرمود: علی برادرم و وزیرم و وارثم و وصیام و جانشینم در میان امتم و ولی هر مومنی پس از من است. سپس فرزندم حسن، سپس فرزندم حسین، سپس نه فرزند از پسران حسین، یکی پس از دیگری. قرآن با آنان است و آنان با قرآن هستند. از قرآن جدا نشوند و قرآن از آنان جدا نشود تا در کنار حوض بر من در آیند».
[وقتی کلام علی علیه السلام به اینجا رسید تمام حاضران در مسجد اعتراف کردند و]
- همگی گفتند: آری! راستا که آن را شنیدیم و آن گونه که گفتی گواه بودیم و... و... .
این حدیثی است که حموئی نقل کرده است. همین حدیث در کتاب سلیم 2/636/11، با اندکی اختلاف آمده است.
پی نوشت:
1- خلاصه الغدیر، ص 213 ، برگزیده و ترجمهی دکتر محمود رضا افتخارزاده
2- نسأ 59
3- مائده 55
4- توبه 16
5. علی علیه السلام خونخواه هرمزان ایرانی
در پی مرگ عمر، عبیدالله پسر او، نه تنها ابولؤلؤ و همسر و دخترش را به قتل رساند، بلکه هرمز را نیز بی هیچ مستمسک قابل قبول شرعی و عرفی کشت. عثمان خلیفه ی سوم وظیفه داشت عبیدالله را به سبب قتل بی دلیل یک ایرانی مسلمان، قصاص کند؛ زیرا از بی گناهی او آگاه بود. لیکن خلیفه جرأت نداشت تا در این مورد، به وظیفه ی اسلامی خود عمل کند.
علی علیه السلام، خلیفه ی سوم، عثمان را در این مورد سخت نکوهش کرد و به عبیدالله بن عمر چنین گفت: ای فاسق اگر روزی بر تو دست یابم، تو را به خونخواهی هرمزان خواهم کشت. (7)
عبیدالله تا پایان عمر از علی علیه السلام بر حذر بود. او در جنگ های جمل و صفین در مقابل آن حضرت قرار گرفت و سرانجام در یکی از نبردهای جنگ صفین کشته شد.
6. دفاع علی علیه السلام از حمراء
اعراب، ایرانیان ساکن کوفه و بصره را به نام های چندی از جمله «موالی»، «بنی عم»، «زط»، «سیابجه»، «اسواران» و «حمرا» می خواندند. آنان را موالی می گفتند، از آن رو که با قبائل عرب پیوند «ولا» داشتند و بنی عم می نامیدند، از آن جهت که با طوایف عرب چنان موالاة و هم پیمانی داشتند که گویی پسر عموهای ایشانند.
زط همان شکل تعریب شده جت است که در اصل قومی از هندوان بودند که کار ایشان نگهبانی در راه ها و مسالک و بعدها به اسواران ایرانی نیز که شغل نگهبانی داشتند، اطلاق گردید. سیابجه جمع «سیجی» معرب سپاهی است که مانند زط غالبا به طبقه ی کار آزموده ی نظامی ایرانیان، اطلاق می شد. حمراء به معنی سرخ رویان یا سپیدرویان نامی بود که به اعتبار رنگ روشن پوست ایرانیان به آنان می دادند.
در نظام مالی که عمر و سپس عثمان اعمال می کردند، معمولا حقوق و عطایای موالی ایرانی پایین تر از اعراب بود. از این رو وقتی که ایرانیان در دوران خلافت علی علیه السلام از حقوق و عطایایی برخوردار شدند، جمعی از سران و اشراف کوفه از جمله اشعث بن قیس کندی، در برابر آن حضرت زبان به اعتراض گشودند که از چه روی ما را مغلوب این حمراء ساخته ای؟ (لماذا غلبتنا هذه الحمراء؟) (8)
آن حضرت که پیوسته عدالت و انسان دوستی را وجه ی همت خویش داشت، بر این باور بود که تعلق به نژاد عرب نمی تواند به عنوان یک امتیاز برای ایشان به حساب آید. به همین جهت با صراحت در برابر این فشارها ایستادگی می کرد و هرگز به خواست های غیر منصفانه ی ایشان وقعی نمی نهاد.
عدالت علی علیه السلام سخت مورد توجه ایرانیان قرار گرفت؛ زیرا پیش از این، شاهد بودند که چگونه خلیفگان و خاصه عاملان و کارگزاران ایشان در بصره و کوفه، پای از جاده ی عدل و داد بیرون نهاده و حقوق آنان را تضییع می نمایند و موالی که از حدود سال های شانزده هـ. ق به بعد رفته رفته به بصره و کوفه آمده و سکنا گزیدند، از نزدیک با اعمال ننگین امیران فاسق و ظالمی چون سعید بن عاص، مغیرة بن شعبه، ولید بن عقبه و عبدالله بن عامر آشنا بودند و هرگاه از ظلم و جور ایشان به خلیفه ی دوم و سوم شکایت می کردند، راه به جایی نمی بردند.
اما در همان حال به چشم خود شاهد بودند که علی علیه السلام با آن که هنوز به خلافت نرسیده بود، با جرات و جسارت تمام، فرزندش حسن را به اجرای حد شرعی در مورد ولید بن عقبه ی شراب خوار فرمان می دهد و عبیدالله بن عمر را به قصاص خون به ناحق ریخته ی هرمزان تهدید می کند و در میان موج مخالفت اشراف و بزرگان سرکش قریش که خود را تافته ی جدا بافته می دانستند، حقوق موالی ایرانی را استیفا می نماید.
این مشاهدات کافی بود تا قلب هر انسانی را به شوق و جذبه و کشش وادارد. حمراء در وجود علی علیه السلام روح بزرگی را یافتند که فراتر از علایق نژادی و زبانی و قومی، به موضوع انسانیت و عدالت می اندیشید. از همین رو در جریان جنگ های جمل و صفین از آن حضرت دفاع می کنند و در رکابش به جنگ با ناکثین و قاسطین می پردازند.
7. جنگ جمل و حمایت ایرانیان از علی علیه السلام
چنان که گفته آمد در دهه ی سوم و چهارم هـ. ق (سال های 20 تا 40) بسیاری از ایرانیان در بصره و کوفه سکنا گزیده بودند. آنان تعدادی مهاجر و عده ای دیگر، از ساکنان اصیل و قدیمی همین منطقه بودند. بصره و کوفه تا پیش از فتوحات بخش غربی ایران محسوب می شد. از جمله ی این ساکنان قدیمی این دو شهر، طوایفی موسوم به زط و سیابجه بودند که همواره به عنوان بخش مهم از اسواران یعنی نیروهای آزموده و مجرب دوران ساسانیان به حساب می آمدند. این زطها و سیابجه در سال 36 هـ. ق در جریان جنگ جمل در اطراف بصره با سپاهیان اصحاب جمل مقابله کردند و کار را بر عایشه، طلحه و زبیر سخت نمودند. (9)
با تسخیر بصره توسط جملیان، زطها و سیابجه در کوفه به سپاه علی علیه السلام پیوستند و تا پیروزی کامل در برابر ناکثین، در رکاب حضرتش نبرد کردند. آن حضرت که نظاره گر فداکاری های بی شائبه و خالصانه ی ایرانیان حاضر در سپاهش بود، همواره در چهره ی آنان مردمانی نجیب و آزاده را مشاهده می کرد که می تواند از یاری جدی ایشان در راه بسط عدالت و دفع بیداد و ریشه کن کردن فتنه ی ریشه دار منافقان و بنی امیه، بهره مند گردد. از این رو، با ارسال نامه هایی به عاملان خود در همدان و آذربایجان نیروهای ایرانی را برای مقابله با معاویه در جنگ صفین، به یاری خود طلبید. (10)
8. هدایای ایرانیان به علی علیه السلام
در زمانی که علی علیه السلام در کوفه بودند، به رسم سابق شماری از ایرانیان (11) نزد آن حضرت آمدند تا هدایایی تقدیم دارند. پیشتر کارگزاران عثمان همچون ولید بن عقبه و سعیدبن عاص، افزون بر خراجی که از ایرانیان مسلمان می گرفتند، ایشان را به اعطای هدایای نوروزگان و مهرگان نیز مکلف ساخته و از این راه میلیون ها دینار به چنگ آوردند. از این رو، هدایای نورزی به صورت سنتی رایج درآمده بود.
وقتی ایرانیان هدایای خود را نزد حضرت آوردند، برای آن که خاطر آنان مکدر نشود، هدایا را پذیرفتند؛ اما دستور دادند، مقابل قیمت آن هدایا، از میزان خراج آنان کسر گردد. همچنین به هنگامی که آن حضرت به عزم صفین از شهر انبار می گذشتند دهقانان (معرب دهبان به معنای بزرگ ده است که معمولا از طبقات مرفه و طراز اول جامعه محسوب می شدند)، به همراه دیگر مردم به دنبال علی علیه السلام راه افتاده دوان دوان ایشان را مشایعت می کردند. علی علیه السلام آنان را از این کار منع فرمودند. آنگاه دهقانان پیش کشی های خود را اهدا کردند. آن حضرت هدایا را تنها بدان شرط قبول نمودند که قیمت آنها را حساب کرده و به ایشان بپردازند. (12)
در همین زمان ابوزید انصاری را به نحوه ی اخذ خراج و جزیه از ایرانیان رهنمون ساختند. (13) دستورهای صریح و آشکار آن حضرت در این باره را باید به واقع پایه گذاری نظامی نوین، عادلانه و کارآمد در نظام اخذ مالیات بر افراد (خراج، برای مسلمانان و اهل جزیه و جزیه ی ویژه ی غیر مسلمانان) به حساب آورد. این نظام عادلانه که از جانب علی علیه السلام اعمال گردید، توجه عمیق تر ایرانیان را به شخصیت عدالت جوی و انسانی اش بیش از پیش جلب نمود و طبعا به دنبال آن عشق و محبتی ژرف را در اعماق روح و جان ایرانی ایجاد کرد. عشقی که در طول قرون متمادی، هرگز خاموش نگشت و ولاء اهل بیت را در این سرزمین به صورت بخشی اساسی و تفکیک ناپذیر از فرهنگ ایرانیان، درآورد.
آری اینها نمونه هایی بود از نخستین آشنایی های مردم ایران با علی علیه السلام که بی تردید باید در موضوع گرایش و محبت ایرانیان نسبت به علی علیه السلام و خاندان پاکش و در پی تسری و رواج تشیع در ایران، بدان ها توجه کافی و وافی مبذول داشت.
پی نوشت ها:
1) یعقوبی، ابن واضح، یعقوبی، بیروت، داربیروت، سال انتشار ندارد، ج 1، ص 200. فیاض، علی اکبر، تاریخ اسلام، انتشارات دانشگاه تهران، 1367 ش، ص 27.
2) فیاض، تاریخ اسلام، ص 123.
3) درباره فتوحات ر. ک. فتوح البلدان بلاذری، الفتوح ابن اعثم کوفی، الاخبار الطول دینوری و تاریخ طبری.
4) بلاذری، احمد بن یحیی. فتوح البلدان، ترجمه دکتر محمد توکل، تهران، انتشارات نقره، چاپ نخست، 1367 ش، ص 365.
5) راجع به موالی و انواع ولاء و رفتار هریک از خلفا با موالی، ر. ک. الموالی و نظام الولاء، دکتر محمود مقدم، ترجمه و تحقیق محسن حیدرنیا، پایان نامه ی کارشناسی ارشد دانشکده ی الهیات دانشگاه تهران، 1372 ش.
6) یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه ی محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، چ 6، 1371 ش، ج 2، ص 51.
7) محمدی ملایری، دکتر محمد، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، جلد3، دل ایرانشهر، بخش دوم،تهران، انتشارات توس، چاپ اول، 1379 ش، ص 242.
8) درباره ی اسواران، زط، سیابجه، و موالی ر. ک دکتر ملایری، ج 3، ص 211 به بعد و ج 2 ص 422 و نیز، لسان العرب، ابن منظور، ذیل واژه ی حمراء و الموالی و نظام الولاء، دکتر مقداد
9) دکتر محمدی، ج 3، ص 211 و 212، به نقل از تاریخ طبری.
10) ابن اعثم کوفی، محمد بن علی، الفتوح، ترجمه ی کهن فارسی، محمدبن احمد مستوفی هروی، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چ 1، 1372، صص 456- 454.
11) درباره ی ایرانیان ساکن کوفه و بصره، ر. ک. فتوح البلدان، بلاذری، ترجمه ی دکتر توکل، صفحات 65، 367، 398، 452. 3
12) ابن مزاحم، نصر، وقعة صفین، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، ترجمه پرویز اتابکی، چاپ تهران، 1366 ش، ص 198- 199.
13) دکتر محمدی، ج 3، ص 247، به نقل از فتوح البلدان بلاذری.
محسن حیدرنیا
در این مقاله از رشته ی تعلقات و آشنایی های ایرانیان با علی علیه السلام سخن رفته است؛ نظیر مدارا در اخذ خراج از ایرانیان چه در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله که به یمن گسیل شد و گروهی از ایرانیان در آنجا مقیم بودند و چه در زمان خلافت خویش؛ خونخواهی آن حضرت از هرمزان ایرانی؛ اجرای عدالت در تقسیم بیت المال میان عرب و عجم و از جمله ایرانیان در زمان خلافت؛ حمایت ایرانیان از علی علیه السلام در جنگ جمل.
1. مقدمه
بی تردید موضوع آشنایی ایرانیان با حضرت علی علیه السلام برای هر شیعه ای از اهمیت و جاذبه ی بسیاری برخوردار است. حوادث تاریخ ایران و اسلام در دهه های دوم، سوم و چهارم از سده ی نخست هـ. ق، بسترهای مناسبی برای آشنایی ایرانیان با آن بزرگ مرد تاریخ بشر فراهم ساخت.
2. دیدار «الابناء» با علی علیه السلام
به سال دهم هـ. ق پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را به یمن گسیل داشت تا امور آن منطقه را سامان بخشد و خراج ایشان را جمع آورد. در آن زمان، در یمن طبقه ای وجود داشت که اعراب به آنها «الابناء» و گاه «بنی الاحرار» می گفتند. آنان در جامعه ی یمن از جایگاه خاصی برخوردار بودند و همواره به آزادگی و شرافت اتصاف داشتند. اینان ایرانی نژادهایی بودند که اجدادشان از جانب خسرو انوشیروان برای یاری مردم یمن و حمیریان تحت ستم حبشیان، به آن دیار اعزام شده بودند و آنان پس از درهم شکستن حبشی های مهاجم در همان جا سکنا گزیدند. سال ها بعد بر اثر آمیزش آنان با ساکنان بومی عرب، نسلی پدیدار شد که به «الابناء» یا «بنی الاحرار» به معنای «فرزندان ایرانیان» یا «پسران آزادگان» شهرت یافتند. (1)
حضور علی علیه السلام در یمن در سال دهم هجری، این امکان را در اختیار الابناء ایرانی نژاد قرار داد تا از نزدیک با سیره ی انسان دوستانه، کریمانه و بزرگوارانه اش آشنا شده و از همان جا دوستی و محبت او را در دل های خویش جای دهند. الابناء پس از آشنایی با علی علیه السلام اسلام آورده و فیروز را از جانب خود به مدینه فرستاده، مراتب ایمان و وفاداری خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه داشتند. (2)
3. فتوحات اسلامی پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله
پس از رحلت رسول گرامی اسلام، دو اتفاق بزرگ رخ داد که تاثیرات شگرفی در سرنوشت آینده ی اسلام و مسلمین داشت:
یکی ماجرای سقیفه و دیگر، پدیده ی فتوحات. بزرگترین اشتباه و انحرافی که در سقیفه [صفر سال 11 هـ. ق] انجام گرفت، تغافل، تجاهل و به فراموشی سپردن واقعه ی غدیر بود. غدیر به اهلیت و صلاحیت علی علیه السلام برای جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله اشعار داشت. اما حوادث سقیفه به گونه ای دیگر رقم خورد و با انتخاب ابوبکر به خلافت، به واقع زاویه ی انحرافی آغاز گشت، که در سال 61 هـ. ق با کشتار فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله، به نقطه ی اوج خود رسید.
اما حادثه ی مهم دیگر که در مبحث ما می گنجد، آغاز فتوحات در دوران خلافت ابوبکر بود. هدف فتوحات، گسترش اسلام و از میان بردن سدها و موانع سیاسی موجود جهان آن روزگار بود که نمی گذاشتند پیام اسلام به گوش جان امت های دیگر برسد. اندیشه و طرح فتوحات اساسا سه خواستگاه مهم داشت:
نخست؛ جوهر اسلام که دینی بود متمم و مکمل ادیان دیگر و طبعا آیین جهانی که همه ی ابنای بشر را مورد خطاب خود قرار می داد.
دوم؛ سیره ی عملی پیامبر در جهت معرفی اسلام به خارج از مرزهای شبه جزیره ی عربستان که نمونه ی بارز آن دعوت خسرو ایران، قیصر روم و مقوقس مصر به پذیرش این آیین بود.
سوم؛ ارضای حسن جاه طلبی و زیاده خواهی برخی از امیران و خلیفگان و برطرف کردن مشکلات اقتصادی که از سرزمین خشک عربستان ناشی شده بود.
اینها عواملی بودند که ذهن و اندیشه و همت عرب را که تا پیش از اسلام به تنافسات خونین قبیله ای در حوزه های محدود، معطوف بود، به تسخیر سرزمین های دور و نزدیک متوجه ساخت. (3)
4. فتح ایران و پیدایش طبقه ی موالی
با شروع فتوحات در زمان خلافت ابوبکر، کرانه های جغرافیای اسلام، به سمت شرق و شمال و غرب گسترش یافت. در مدتی اندک ایران، شام و مصر فتح شدند. فتح ایران تقریبا در خلال دهه ی 12 تا 22 هـ. ق، تکمیل شد.
نخستین پیروزی قاطع در برابر ایرانیان در اوایل خلافت عمر در سال 16 هـ. ق در قادسیه صورت پذیرفت. (4) علی علیه السلام نیز از آغاز طراحی این عملیات بزرگ در مدینه، در جریان قرار گرفته بود. به گفته ی طبری و بر اساس خطبه ی 145 نهج البلاغه، آن حضرت پیشنهادهای سودمندی را نیز در این باره به خلیفه ی دوم عرضه کرد.
با فتح ایران بسیاری از خاندان های ایرانی در جوار اعراب و یا حتی در درون بافت و ساختار جامعه ی اعراب، تحت عنوان «موالی» جای گرفته و از آن پس به عنوان طبقه ای نوظهور در جامعه ی اسلامی جایگاه خاصی را به خود اختصاص دادند و رابطه ی موالی با اعراب فاتح الزاما رابطه ارباب و رعیت و خواجه و برده نبود؛ بلکه در بیشتر موارد خاندان های ایرانی با خاندان های عرب پیمان ولاء و دوستی (موالی موالاة) داشتند تا مکانیسم روابط اجتماعی خود را در قالبی استوار و مناسب انتظام بخشید. (5)
با وجود این، خاندان های ایرانی از روح تعرب و عصبیت عربی، که هنوز از جامعه ی اسلامی رخت بر نبسته بود، رنج می بردند. این روحیه که حتی خلیفه دوم و سوم نیز از آن بی بهره نبودند، گاه عرصه را بر موالی ایرانی تنگ و دشوار می ساخت. شاید بتوان ترور عمر توسط ابولؤلؤ (فیروز ایرانی) (6) را به سال 23 هـ. ق واکنش در برابر این فشارها تلقی کرد.
ادامه دارد...