عید است امروز ،نامش غدیر
. به طمع آب آمده ایم ، همگان تشنه لب .نشاطی وجودمان را در برگرفته ، اما نمی دانم چرا غم رهایمان نمی کند ؟
! چرا با ذکر علی می گرییم ؟!غدیر بزرگترین عید این امت است ، اما اشک در چشمانمان موج می زند به جای لبخند بر لبانمان
!این چه اندوهی است که آغازش غدیر است
غدیر آغاز درد عمیق است ، آغاز آه و اشک و نالهء انسانیت در طول تاریخ است
.غدیر آغاز عاشورا است
غدیر آغاز سوختن است ، آغاز تشنگی است
.چه رودی است که برکهء غدیر را به نهر علقمه شریعه فرات وصل کرده
نمی دانم چرا صدای کودکان حسین کنار برکهء خم اینقدر بلند است
!العطش
غدیر همنشینی آب و دست ، و عاشورا هم
غدیر آسمانیان را به سجده وا می دارد ، و عاشورا هم
ابراهیم فخر می فروشد که خداوند سرانجام از نوادگانش قربانی می پذیرد
اسماعیل به نشاط آمده ، چون گلویش که تشنهء لب تیز تیغ است ، اکنون سیراب گشته
بار دیگر عیسی مصلوب می شود در کربلا
و ایوب است که به پای صبر سجاد نمی رسد
و
حسین یوسف زمان ، یونسی است که میماند تا قومش را با خونش هدایت کنددست عباس دست علی است که این بار به آسمان می رود ، چون زمین لیاقت این دست را ندارد
دستی که هم شمع است و هم پروانه